دفتر روانشناسی عارفه جهانشیری



پس از مصاحبه با دو کودک 10 ساله درمورد موضوع مفاهیم دینی، دریافت پاسخ ها و ذهنیت این کودکان از این موضوع به این نتیجه رسیدم که این دوکودک 10 ساله باهم ذهنیت یکسانی دارند به عنوان نمونه این دو کودک درمورد اینکه محرم یعنی چی و چه حسی نسبت به آن ماه دارند این طرز تفکر را دارند که امام حسین در این ماه به شهادت رسیده و از این ماه حس ناراحتی را دارند و همچنین خدا رو کودک اول این گونه توصیف میکند که خدا یک نور پر نور می باشد‌‌‌و خالق همه چی این دنیاست و کودک دوم هم خدا را خالق زیبایی ها توصیف میکند و همینطور این دو کودک معنی شر را به بدی و خیر را نیکی و خوبی میدانند و معنی عید نوروز را اینگونه توصیف میکنند، کودک اول عید نوروز را یکی از رسم و رسومات مسلمانان میداند که در آن روز همه خوشحال هستند سال نو میشه و مردم به مسافرت می روند و کودک دوم نوروز را عیدی میدونه که همه چی در آن نو میشه.


در کتاب "نمادهای تحول"  یونگ، دین را به عنوان یک عامل روانشناختی مثبت به تصویر می کشد.  علاوه بر این ، او می نویسد که توهمات مذهبی ، به عنوان مثال ، ایده یک دین ایده آل ، که منشأ آن روان کودک است ، فرد را از ایمان مطیع به درک ، یعنی استقلال اخلاقی و آزادی مطلق ، هنگامی که یک  فرد می تواند بدون اجبار بداند چه کاری باید انجام دهد.

علاوه بر این ، هنگامی که او نمادهای مذهبی را بر ایمان می گیرد ، چنین دانشی مبتنی بر توهم است.  این عقیده ما را در کودکی و بنابراین از نظر اخلاقی نابالغ نگه می دارد.  بنابراین یونگ، دین را یک اشتباه ، اما یک اشتباه مثبت می دانست.

دین به شخص تضمین و قدرت می بخشد تا بتواند توسط هیولاهای جهان سرکوب شود.  نماد مذهبی از نظر روانشناختی صحیح است ، به انسان این امکان را داد تا در مرحله غریزی بر ناخودآگاه غلبه کند و به بالاترین دستاوردهای اخلاقی و فرهنگی برسد.

یونگ به این نتیجه رسید که ایده خدا و کل جهان پیچیده پدیده های مذهبی نه تنها فرافکنی فرایندهای ذهنی است ، بلکه نمادهایی است که بیانگر تمامیت ذهنی وجود انسان است.

تعریف دین
 "دین" ، همانطور که یونگ در کار خود "روانشناسی و دین" نگرش خاصی از ذهن انسان است که می توان آن را متناسب با کاربرد اصلی مفهوم "religio" تعریف کرد.  توجه دقیق ، مشاهده برخی از عوامل پویا ، به عنوان "نیروها" درک می شود: ارواح ، شیاطین ، خدایان ، قوانین ، ایده ها ، آرمان ها و همه اسامی دیگری که توسط یک شخص تعیین می شود به عوامل مشابهی که وی در جهان خود به عنوان قدرتمند ، خطرناک می بیند ؛  یا توانایی ارائه چنین کمکی را دارند که باید حساب شود  یا با شکوه ، زیبا ، به اندازه کافی معنی دار است که آنها را محترمانه دوست بدارد و در مقابل آنها تعظیم کند.

منبع: 

for the study of Jung's analytical traditions in relation to religion "PSYERA"

تاریخ: 1399/9/15


فروید و دین

از نظر فروید شباهت زیادی میان فعالیت مردم دیندار و رفتارهای بیماران روان رنجور وجود دارد. هردو دسته تاکید دارند کارها را به صورت آیینی انجام دهند و در هردو آیین با سرکوبی غرایز اساسی همراه است. فروید دینداری را برپایه عقیده ادیپ و دین ورزی را برمبنای اندیشه پدر - خدا قرار میدهد.

فروید و روانشناسی دین

فروید خود را یهودی رها شده، شکاک و کاملا بی دین میدانست. او از باورهای کاتولیک ها تنفر داشت و دشمن واقعی را دین و کلیسای کاتولیک میدانست. فروید از اعمال دینی یهود نیز تنفر داشت و پس از ازدواج نیز همسر و فرزندانش را از آموزه های دینی یهود بازداشت. او دین را زائد و برخواسته از ذهن کودکانه بشر میدانست و معتقد بود با رشد علمی انسان، بندهای توهم از پایش باز می شود. روش فروید روان تحلیل گری یعنی کاوش در لایه های پنهان روان یا ناخودآگاه بود. مهم ترین اندیشه فروید که در همه حوزه های علمی او به ویژه دین تاثیر گذاشته ، عقیده ادیپ است. عقیده ادیپ بدین معناست که کودک به دلیل عشق به پدر یا مادر(جنس مخالف) با پدر یا مادر(جنس موافق) خود به شدت به رقابت می پردازد.

مفهوم خدا در اندیشه فروید

فروید، باور به خدا را به عنوان پایه بیشتر ادیان، امری توهمی میداند. او معتقد است خدا، همان مفهموم پدر است که در ذهن آدمی تعالی یافته و بر اثر یادآوری ناتوانی دوران کودکی و توجه به نیازهای همیشگی خود، بدان روی آورده است. او دین و دینداری را در ردیف رفتارهای روان رنجورانه، همچون وسواس به شمار می آورد و بر آن است که با افزایش افق های علمی در زندگی انسان، سرانجام دین از صحنه حیات آدمی زدوده خواهد شد. از نظر فروید شباهت زیادی میان فعالیت مردم دیندار و رفتارهای بیماران روان رنجور وجود دارد. هردو دسته تاکید دارند کارها را به صورت الگووار و آیینی انجام دهند.

فروید در آینده یک توهم بیشتر به نقد دین میپردازد و آن را به عنوان یک توهم اجتماعی توصیف میکند و حتی به عنوان یک نوع خاص از روان رنجوری جمعی توصیف میکند، "ظاهرا مهمترین اختراعات ذهنی تمدن است". وی نتیجه گرفت که همه اعتقادات مذهبی"توهماتی هستند که هیچ مدرکی بر آنها اثرگذار نیست".

رومن رولاند در مکاتبات خود با فروید استدلال کرد که دینداری در او یک احساس "اقیانوسی" خاص ازل است، چیزی بی پایان، بی حد و مرز. فروید اما خاطرنشان کرد که فاقد چنین احساسی "اقیانوسی" است ، اگرچه حضور آن را در دیگران تشخیص داده است.

 

منبع: rasekhoon.net , Sigmund Freud Research

 

نویسنده: عارفه گودرزوند

تاریخ: 1399/9/6


توضیح آزمایش:

تامینن(1994) تحقیقات خودرا از سال 1974 آغاز کرد. تقریبا 3000فردکودک و نوجوان را مورد بررسی قرار داد. اکثر داده ها از طریق توزیع و تکمیل پرسشنامه ها گروهی درکلاس درس جمع آوری شد‌. اگرچه با کوچکترین دانش آموز(پایه اول) مصاحبه هم شد. تامینن اذعان دارد که بسیاری از دانش آموزان تا پایه پنجم منظور خود را به دشواری از طریق نوشتار بیان میکنند و چنین امری یافته های او را درمورد بچه های کوچکتر بی اعتبار میکند.

تجربه دینی به لحاظ عملیاتی با این سوال تعیین می شد که《 آیا احساس کرده اید که خدا به نحو خاصی به شما نزدیک است؟ 》و به دنبالش این سوال می آمد که《 میشود برایم بگویید که این احساس چه وقت و در چه حالتی به شما دست داده است؟》جالب است که 10 تا 16 درصد از دو گروه از کوچکترین دانش آموزان گزارش دادند که آنها احساس نکرده اند که به نحو خاصی بخدا نزدیک اند، و این رقم به نحو ثابت افزایش می یافت و در 17 تا 20 ساله ها به 53 درصد میرسید. یعنی کودکان و نوجوانان بزرگتر به نحو معنی‌داری کمتر از سایرین تجربه های دینی و از جمله نزدیکی به خدا گزارش میکردند.

نزدیکی به خدا در میان کودکان 7 تا 11 ساله بیش از هرچیز با 《حالات تنهایی، ترس، و اوضاع اضطراری _ نظیر گریز یا اجتناب از خطر _ یا اوقات بیماری》همراه بود. تامینن یادآور می شود که این گزارش ها با عینیت کلی تری از تفکر در این سنین ربط دارد. 11 تا13 ساله ها نیز تجربه های مشابهی را گزارش کردند. اگرچه آنها نیز نزدیکی با خدا را به رویارویی با مرگ، تنهایی، نیایش و تامل ربط میدادند. تا قبل از سنین بالاتر دیگر چندان شاهدی برتفکر انتزاعی تر وجود نداشت. 13 تا 15 ساله ها نمودار انواع تشکیک های مذهبی ( مثلا درمورد وجود خدا و امکان اعتماد به او و نیز نیایش) بودند.

گزارش های مربوط به کاهش احساس نزدیکی به خدا بیشتر بودند و گزارش هایی هم حاکی از نزدیکی بودند. غالبا با مرگ و خطرهای بیرونی پیوند داشتند. سرانجام، تجربه های دینی دانش آموزان بزرگتر( 15 تا 20 ساله) بیشتر مسائل مربوط به هویت شخصی و پرسش های وجودی(معنای زندگی و مرگ) را شامل می شدند و این مواد آشکارا ماهیت انتزاعی بیشتری داشتند.

به طور کلی، تامینن نتیجه گرفته است که حاصل این پژوهش های گسترده نشان دهنده《خط سیر تکاملی از نگرش عینی، مجزا و بیرونی به سوی نگرش انتزاعی تر، کلی تر و درونی شده》است.

به علاوه، تجربه های کودکی تقریبا بتمامی به موقعیت های روزمره مربوط می شدند _ چنان‌که در باب دعای شب هم چنین بود _  حال آنکه در سن بلوغ و در نوجوانی، چنین تجربه هایی اغلب در موقعیت های جمعی، [یعنی موقعیت های مربوط به کلیسا] روی می دادند.

درمجموع، راجع به مسائل مربوط به راهنمایی و هدایت خدا در زندگی یافته هایی مشابه به دست آمد.

برنامه پژوهشی تامینن در فهم ما از تجربه دینی کودکان سهم بسزایی داشته است. پژوهش وی نشان داده است که در ارتباط با تجربه های دینی نوعی توالی رشدی وجود دارد، گرچه این نتایج از لحاظ ماهیت کاملا شناختی هستند.

به علاوه مشخص شده است که این بررسی ها (روشنگر) اند زیرا (با این نگرش قدیمی که خدا فقط بعد از دوره کودکی اهمیت می یابد مخالف اند) یقینا توصیفی غنی از ماهیت و محتوای تجربه های (تقرب به خدا) در دست است که خود کودکان و نوجوانان گزارش کرده اند.

اینها بررسی هایی هستند که در محیط های غیر شخصی حاصلی ندارند و معلوم نمیکنند که خدا و تجربه های دینی از نظر نوجوانان چه معنایی دارد. به علاوه، کودکان و نوجوانان از لحاظ زمینه مذهبی نسبتا همگن بودند و معلوم نیست ک یافته های تامینن را تا چه حد می توان به کودکانی تعمیم داد که زمینه مذهبی دیگری دارند یا اصلا زمینه مذهبی ندارند.

منبع: فصل 4 کتاب روانشناسی دین براساس رویکرد تجربی

نویسنده: برنارد اسپیلکا_ رالف دبلیوهود _ بروس هونسبرگ _ ریچارد گرساچ


روانشناسی دینی چیست؟

کارشناس امور دینی جایگاه روانشناسی دینی را در مقابل روانشناسی غربی در جامعه مهم دانست و گفت: تکیه اصلی روانشناسی دینی بر مبانی اسلام است که افراد مراجعه کنند به روانشناسی دینی به دلیل محور بودن دین برموضوعات و پاسخ درستی از روانشناس دریافت میکنند.

جت‎الاسلام دوست‎علی محمدی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه زنجان، اظهار کرد: تعداد مراجعه‌کنندگان به روان‌شناسان دینی در جامعه هر روز بیشتر می‌شود، چرا که اعتمادی که عموم جامعه به دین دارند موجب اعتماد به حقایق بازگویی از جانب دین به خصوص در حوزه روان‌شناسی شده است.

 

وی افزود: نگاهی که دین به مقوله تربیت و اصول تربیتی دارد فراتر از یک برنامه محسوب می‌شود، به طوری ‌که روایات و سخنانی که از زبان ائمه اطهار(ع) بیان شده، همگی گویای این اصل مهم است.

 

محمدی تصریح کرد: عمده تفاوت روان‌شناسی در حوزه دین و روان‌شناسی غربی و غیردینی در خداباوری است، چرا که روان‌شناسی غربی با کنار نهادن خدا و علمی بررسی کردن علل روانی فرد یک تجویز علمی و تجربی در اختیار وی قرار می‌دهد، در حالی که در روان‌شناسی دینی اصولی که ارائه می‌شود بر اساس مبانی دینی است که به فرد در راستای حل و اقدام پیشگیرانه تجویز می‌شود.

 

وی در ادامه یادآور شد: آرامشی که انسان در برابر معبود خود احساس می‎کند موجب رهنمون شدن وی به سوی او می‌شود که در این میان تکیه به اصول دینی باعث ارتباط بیشتر فرد با خداوند می‌شود و هر اندازه این ارتباط با خداوند محکم‌تر باشد از ابتلای فرد به اختلال روحی و روانی کاسته می‌شود که این اصل در روان‌شناسی دینی ثابت شده است.

منبع: www.isna.ir

تاریخ: 20 آبان1399


    آیا خداباوری محصول تکامل زیستی ماست؟

    زمانی که از باور به خدا صحبت میکنیم پیش از هرچیز باید مقصود خود را از خدا و مفهوم آن روشن سازیم. نگاهی به لیست خدایان درطول تاریخ نشان میدهد که مفهوم خدا بسیار فراتر از خدایان ادیان ابراهیمی است. به بیان دیگر، گانش پسر شیوا با سری همانند فیل در هندوستان، خدایان جزایر پلینزی، خدایان محلی سریلانکایی تامیلی، خدایان آزتک ها و خدایان مصر و یونان باستان نیز خدایانی محسوب میشوند که ممکن است حتی نام آنها را نشنیده باشیم.

    هرچند که امروزه خدایانی چون زئوس، یکی از قدرتمندترین خدایان یونان باستان به تاریخ پیوسته و حس ایمان دینی و پرستش را در کسی زنده نمیکند اما هرکدام از این خدایان، روزگاری در گوشه ای از پهنه گیتی، پیروانی داشته اند و برای بسیاری مقدس بوده اند.

    تنها در دایره المعارف خدایان بیش از 2500 خدای موجود در تاریخ بشر معرفی شده است. اما به راستی منشاء باور انسان به دین و خدا چیست؟

    این موضوعی است که دانشمندان و فیلسوفان بسیاری را با خود مشغول کرده است و هر یک تلاش کرده اند پاسخی برای این پرسش بیابند که باور به خدا از چه زمانی و بر چه مبنایی در فرهنگ های پختلف بشری شکل گرفته است.

    از دید فروید منشاء باور دینی را باید در روان رنجوری بشر جستجو کرد و از دید دورکهایم، دین یک برساخته اجتماعی است. ریچارد داوکینز، زیست شناس تکاملی، دین را از منظر فرگشتی و برمبنای نظریه داورین مورد بررسی قرار میدهد و در کتاب مشهور خود (توهّم خدا) می گوید: "اگر عصب شناسان یک مرکز مرتبط با باور به خدا در مغز پیدا کنند، دانشمندان داروینیستی همانند من همچنان در پی آنند که دریابند چرا انتخاب طبیعی به گزینش چنین مرکزی انجامیده است؟"

    به عبارت دیگر خواهیم پرسید چرا آن دسته از نیاکان ما که به لحاظ ژنتیکی مستعد داشتن چنین مرکزی در مغز خود بوده اند باقی مانده و تولید مثل کرده اند؟

    پرسش داوکینز در حقیقت این است که دین چه کارکرد و فایده ای برای انسان داشته که با گذشت حدود ۸۰ هزار سال پیش تا کنون بشر را با خود مشغول کرده است. آیا دین عامل سازگاری انسان با محیط بوده است؟

    به تعبیر زیگموند فروید ﻧﻈﺮﻪ ﺩﺍﺭﻭﻦ ﺗﻮﻫّﻢ ﺧﻮﺩﺷﻔﺘ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ و ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺍﺭﻭﻦ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣ ﺭﺳﺪ ﺍﻦ تکبر انسان که ﺍﺯ ﺭﻭ ﺗﺼﻮﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻓﺮﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺗﻮﻫﻤ ﺑﺶ ﻧﺒﻮﺩﻩ است.

    نویسنده: عرفان کسرایی

    پژوهشگر مطالعات علم در دانشگاه کاسل آلمان

    منبع: www.bbc.com

    تاریخ: 20 آبان 1399


    تبلیغات

    آخرین ارسال ها

    آخرین جستجو ها

    کد تخفیف دیجی کالا جدیدترین مطالب دنیای مهندسی مطالب روانشناسی فروش کالا برقی مهمونی با ما والیبال پارت اول آزادگان بهبهان عقایدیک دختر خرید اینترنتی دیوارپوش آموزش وردپرس برای مبتدیان